سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2 3 4

 

 

منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم

می سوزم و خاموشم، تو خودم اشک میریزم

از لحظه تولد سفر تقدیر من بود

تنم اسیر جاده ،دلم اسیر تن بود

یک قصه تازه نیست خونه بدوشی من

هراس دل سپردن ، عذاب دل بریدن

اگه یک دست عاشق یک شب پناه من شد

فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد

لحظه رفتن دستاتو می بوسم

باید برم حتی اگه اونجا بپوسم

منو ببخش که ناگزیرم

باید برم حتی اگه بی تو بمیرم

دریایی از مصیبت پشت سرم گذاشتم

وقتی به تو رسیدم دیگه نفس نداشتم

من مرده بودم اما دوباره جونم دادی

هم گریه من شدی عشقو نشونم دادی

اگه یک شب تو عمرم چشمای من آسوده

همون یک خواب کوتاه زیر سقف تو بوده

اگه یک دست عاشق یک شب پناه من شد

فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد...

 


  

 

 

پنهان نگاهم می کند ، چشمی و صد ناز!

پنهان نگاهش می کنم، می خوانمش باز.

خورشید خندان لبش با می همآغوش،

مهتاب تابان رخش با گل همآواز.

می خواهدم ، پیداست از طرز نگاهش!

دزدیده دیدن های او می گویدم راز!

می خواهدم ، وز شوق این احساس جانبخش،

ذرات من پیوسته در رقصند و پرواز...!

 

می خواهمت ، ای باغ لبریز از ترانه!

می خوانمت در اشک و آواز شبانه.

می بینمت در تار و پود سینه، در دل

چون هرم آتش می کشی در من زبانه!

می آرمت از لابلای جان به دفتر!

تا در سرود من بمانی جاودانه!

 می جویمت در آسمان، در برگ ، در آب!

می پرستمت از قله های بی نشانه!

 با یاد تو، سرگشته در کوهم همیشه.

آمیزه ای از شوق و اندوهم همیشه.

 

می خواهمت ، ای با تو شیرین زندگی!

ای دست هایت ساقه های مهربانی!

ای هستی ام را کرده چشمان تو تاراج،

بخشیده بار دیگرم شور جوانی!

ای برده ،چشمانت مرا از ظلمت خاک،

تا روشنی های بلند آسمانی.

پیش تو خاموشم اگر،بر من نگیری.

چشم تو می داند زبان بی زبانی.

می خواهمت ، ای خوشتراز صبح بهاران!

ای چشمهایت عشق را ،آئینه داران!

ای کاش می گفتی چه می خواهد دل تو

از این دل آواره در اندوه زاران!

عشق تو ، خوش می پرورد در جان پر درد

شعری که ماند جاودان در روزگاران.

 


  
   مدیر وبلاگ
عشق گلی است که دو باغبان دارد، عاشق و معشوق
من این وبلاگ را برای بیان معنی خواستن ساختم.
نویسندگان وبلاگ -گروهی
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :78
بازدید دیروز :3
کل بازدید : 412157
کل یاداشته ها : 183


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ