سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد


فریبنده زاد و فریبا بمیرد


شب مرگ تنها نشیند به موجی

 

رود گوشه ای دور و تنها بمیرد


 در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب


که خود در میان غزلها بمیرد


گروهی بر آنند که این مرغ شیدا


کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد


شب مرگ از بیم آنجا شتابد


که از مرگ غافل شود تا بمیرد


من این نکته گیرم که باور نکردم


ندیدم که قویی به صحرا بمیرد


چو روزی ز آغوش دریا برآمد


شبی هم در آغوش دریا بمیرد


تو دریای من بودی آغوش باز کن


که می خواهد این قوی زیبا بمیرد


  

 چون تو جانان منی جان بی تو خرّم کی شود؟

چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود؟

گر جمال جان فزای خویش بنمایی به ما

جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود؟

دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده ای؟

این چنین طرّاریت با من مسلّم کی شود؟

چون مرا دل خستگی از آرزوی روی توست

این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود؟

غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم

تا تو از در در نیایی از دلم غم کی شود؟

خلوتی می بایدم با تو زهی کار کمان

ذره ای هم خلوت خورشید عالم کی شود؟


  

کاش می دانستم چیست ؟

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

 

عاشق نه پیش از عشق را به حساب می‌آورد و نه جزو زندگانی خود می‌داند. او میلاد خود را از آغاز عشق می‌داند و هستی بدون عشق را نیستی می‌شمارد.

او با عشق زندگی یافته است و با معشوق دنیا را شناخته است و حیات جاویدان را در عشق می‌جوید.

همه رنگ رنگ دنیا و زیبایی‌های جهان، در نظر عاشق رنگی از جمال معشوق است و خارج از وجود معشوق چیزی نیست که ارزش خواستن و شوق داشته باشد.

چنین است راز آن که معشوق، همه دنیای عاشق است و چنین است رمز زیبایی عشق.

و من این رمز و آن راز را همیشه با تو و عشق تو به همراه دارم.

 کاش می دانستم چیست ؟

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست


  

¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
o¶$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´7¶$$$$¶¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¢´´´¶¶$$$$¶¶$$¶¶$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´¶¶¶¶¶$¶¶¶¶¶¶¶¶1´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$¶¶¶¶¶¶$¶¶
¶´¶¶¶¶$$$$$$$$??¶¶¶¶´´´¶¶$$$$$$$$$$$$$$$¶$¶¶¶
¶¶¶¶¶¶$$$$$$¶$$$$$¶¶¶´´¶¶$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶
¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶$´¶¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶¶$$$$¶¶
¶¶¶¶$$$¶$$$$¶$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¢¶¶¶¶$¶¶¶¶¶$????????¶¶
¶¶¶$$$$¶$$$$¶$$$$$$$$$$¶´´
o¶¶¶¶¶¶¶??$$$$$¶¶¶¶
¶¶¶¶$$$¶¶$¶¶¶¶$$$$$$$$¶¶¶´´´¶¶¶7´$$$¶$¶¶$$$¶¶
¶¶¶¶$$$$$$¶$$¶$$$$$$$$$¶¶´´´´´´´¢¶¶$$$$$$$$¶¶
¶¶¶¶¶¶$?$$¶$$$$$$$$$$$$$¶¶´´
oo´´¶¶$$$¶$$$$$$¶
¶´¶¶¶¶¶$$$$$¶¶¶¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶´7´7¶¶$$$$$$$$$$$¶
¶´´´¶¶???$???$¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¢´´´¶¶¶¶$¶¶$$$$$$$$¶
¶´´´?¶$$??$$$??¶¶$$$¶¶
o´´´´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$¶¶
¶´´´´¶¶$$?$?$$?$¶¶¶¶¶?´´´´¢¶¶¶$$$$$$$$$$$¶¶$¶
¶´´´´
o¶¶$?$$$???$¶¶¶¶´´´?¶¶¶$$$$$$$$$$$$$¶$$¶
¶´´´´´¶¶¶$$$$??$?¶¶¶¶´¶¶¶¶$?$$$$$¶¶¶$$$$¶$$$¶
¶´´
o¶¶¶$¶¶¶¶$$?$??¶¶´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$$¶¶$$$$¶
¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶$??$$¶´´´¢¶¶$$$$$¶$$$$$$¶¶¶$$$$¶
¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶$$$$¶¶1´´¶¶?$$$¶$$$¶$$$$$$$$$$¶
¶¶$$??$$$¶$$$¶¶$$$$¶¶¶´¶¶$$$$$$$$$$¶¶$$$$$$$¶
¶???$$$$$$$¶¶$$$$$$?¶¶¶¶¶$$¶¶$$$¶¶¶$$$$$$$$¶¶
¶$¶$$$$$$$$$¶¶$¶$$$$$$$$$$$¶¶$$$$¶$$¶¶¶$$$$$¶
¶$$$$$$¶$$$$¶$¶¶$¶$$¶¶$$$$$$$$$¶¶$$¶$$$¶$$$$¶
¶$$$$$$¶$$$$¶$$¶?¶$$$$$$$¶$$$$$$¶$$¶$$$¶$$$$¶
¶¢¶¶$$$¶$¶¶¶¶¶$$¶¶$$$¶¶$$$$$$$$$¶¶$$$$¶¶¶$$$¶
¶¢$¶$$$$$¶$$$$$$¶¶$¶¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶¶¶
¶¢¶¶$$$$¶$$¶¶¶¶¶$$$¶¶$$¶¶¶¶¶¶$$$$$$$$$¶$¶¶$$¶
¶¢$¶¶¶¶$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶$$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶¶¶¶$¶
o¶¶$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶$¶$$$$$$$$$$$$$$¶¶¶¶¶´´¶¶¶
o$¶$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶¶´´?¶¶¶
¶¢¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶
¶¢$$$$$$$$$$$$$$?$$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶´´´¶¶$$¶


  
عشق یعنی یک سلام و یک درود

 
عشق یعنی درد و محنت در درون

 
عشق یعنی یک تبلور یک سرود

 
عشق یعنی قطره و دریا شدن

 
عشق یعنی یک شقایق غرق خون

 
عشق یعنی زاهد اما بت پرست

 
عشق یعنی همچو من شیدا شدن

 
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

 
عشق یعنی بیستون کندن بدست

 
عشق یعنی آب بر آذر زدن

 
عشق یعنی چون محمد پا به راه

 
عشق یعنی عالمی راز و نیاز

 
عشق یعنی با پرستو پرزدن

 
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

 
عشق یعنی یک تیمم یک نماز

 
عشق یعنی سر به دار آویختن

 
عشق یعنی اشک حسرت ریختن

 
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

 
عشق یعنی سجده ها با چشم تر

 
عشق یعنی مستی و دیوانگى

 
عشق یعنی خون لاله بر چمن

 
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی آتشی افروخته

 
عشق یعنی با گلی گفتن سخن

 
عشق یعنی معنی رنگین کمان

 
عشق یعنی شاعری دلسوخته

 
عشق یعنی قطره و دریا شدن

 
عشق یعنی سوز نی آه شبان

 
عشق یعنی لحظه های التهاب

 
عشق یعنی لحطه های ناب ناب

 
عشق یعنی دیده بر در دوختن

 
عشق یعنی در فراقش سوختن

 
عشق یعنی انتظار و انتظار

 
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

 
عشق یعنی سوختن یا ساختن

 
عشق یعنی زندگی را باختن

 
عشق یعنی در جهان رسوا شدن

 
عشق یعنی مست و بی پروا شدن

 
عشق یعنی با جهان بیگانگى

  
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باشی و از آنچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالت دائمی توست. آنان که بیشتر می فهمند بیشتر زجر می کشند و آنانی که کمتر می فهمند بیشتر زجر می دهند.خدایا می خواهم از زجر کشان باشم.
  

ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند     
                        کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند
در سایه های شب تو را تنها نوشتند   
                          سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند
احساس پاکت را همه تکفیر کردند  
                             محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند
هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند  
                          در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند
زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد   
                  مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند


  

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است


  

خدایا!!!
مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ ? غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن .

 لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز.
 خدایا!
اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد

 طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.
 خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است

حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم برای اینکه هرکس آنچنان می میرد که زندگی کرده است.                                                                                                                                                                                 خدایا آتش مقدس شک را چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که بر من نقش کرده

اندبسوزد و آنگاه از پس توده این خاکستر لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند.
 خدایا!
به هرکی دوست میداری ،بیاموز که عشق اززندگی کردن بهتر است و به هرکس که بیشتر دوست میداریش

 بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است !
 
خدایا!
 تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند،

 آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و .....

تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم.

 


  

پرویز مشکاتیان هم رفت...

یادگار دیگر از گلستان هنر موسیقی اصیل ایران چشم از جهان فرو بست ...
سی شهریورماه پرویز مشکاتیان آهنگساز برجسته و استاد مسلم سنتور چشم از جهان فرو بست ...
درگذشت این هنرمند فقید رو به جامعه هنر و هنردوستان گرامی تسلیت عرض می‌کنم، روحش سبز ...

 

ای میهن ای داد...

امشب همه غم‌های عالم را خبر کن !
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن !
ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین !
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین !
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین !
ای میهن، ای داد !
از آشیانت بوی خون می‌آورد باد !
بربال سرخ کشکرت پیغام شومی است !
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد ؟
ای میهن، ای غم !
چنگ هزار آوای باران‌های ماتم !
در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق ؟
مرغی که می خواند
مرغی که می خواست
پرواز باشد …
ای میهن، ای پیر
بالنده‌ی افتاده، آزاد زمین‌گیر !
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن ! در اینجا سینه‌ی من چون تو زخمی است ...
در اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد ،
دمادم، دمادم ...


  
   مدیر وبلاگ
عشق گلی است که دو باغبان دارد، عاشق و معشوق
من این وبلاگ را برای بیان معنی خواستن ساختم.
نویسندگان وبلاگ -گروهی
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :26
کل بازدید : 412920
کل یاداشته ها : 183


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ