سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاییز کشید آهی،در مزرعه بلوا شد
موهات بهم خوردند،کم کم گره ها واشد
چشمت به من افتاد و از چشم تو افتادم
تو رفتی و بین من با آینه دعوا شد
من ضرب شدم در غم،تقسیم شدم بر عشق
پس جمع شدم با مرگ،چشم تو که منها شد
 ...
پروانه که می رقصید،از شمع نمی ترسید
آمد به هم آغوشی،باد آمد و تنها شد
 رفتی و هر از گاهی پاییز کشید آهی
روزم شب یلدا شد، شب روز مبادا شد:
...
هی یاد تو افتادم چشمم که به ماه افتاد
پس خیره به او ماندم ، آنقدر که فردا شد
تو پر، همه دنیا پر، چشمان غزلها تر
هی (یک من بی تو) در آیینه تماشا شد
خندیدم و با تردید آیینه به من خندید
یک سنگ به دستم دید،در آینه بلوا شد...
 
"حسن اسحاقی"


گلایه   
   مدیر وبلاگ
عشق گلی است که دو باغبان دارد، عاشق و معشوق
من این وبلاگ را برای بیان معنی خواستن ساختم.
نویسندگان وبلاگ -گروهی
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :103
بازدید دیروز :3
کل بازدید : 412182
کل یاداشته ها : 183


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ