تو اونجا و من اینجا
تنها شدیم دوباره
بیا من و تو ما شیم
یه دست صدا نداره
بیا سنگ صبورم
غصه ها رو دور بریز
قرارمون یادت رفت
توی یه عصر پاییز
گفتی می آی و با عشق
دست همو و می گیریم
به همدیگه قول می دیم
تنها جایی نمی ریم
گفتی ترانه هاتو
واسم هدیه می یاری
پس تو ترانه عشق
نکنه دوستم نداری؟
نامه رسید به دستم
عاشق شدی دوباره
وقتی اینو شنیدم
دلم می خواست بباره...
باور کنم که رفتی؟
یا شوخی و فریبه؟
نکنه اگه اومدی
با من بشی غریبه؟
پس اون قرارا چی شد؟
همه تو تقویمامه...
نگاهی عاشقونه
قلبتو با خودش برد؟
...
...
...
هنوز امید نمرده
می بخشمت بهونم
نامه رو پاره کردم...
منتظرت
می مونم...